هوالذی انزل السکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم
وقتی غذا می خوریم، می خوابیم، کار و فعالیت یا تفریح می کنیم و در مجموع زندگی می کنیم، در همه اینها به دنبال آرامش هستیم.زندگی می کنیم تا یک لحظه یا یک ساعت یک نفس راحت بکشیم و با همه وجود احساس خوشبختی کنیم و از این احساس لذت ببریم.این همان معنی آرامش است.
برخی از ما خوشبختی را در داشتن پول،مقام،زیبایی،شهرت می بینیم اما باید بدانیم که آرامش و احساس خوشبختی یک «حس» است یعنی یک حقیقت مستقل و جداگانه دارد به عبارت دیگر یک امر قلبی و درونی است.ما خوشبختی را احساس می کنیم.عواملی مانند پول و شهرت و موقعیت اجتماعی ممکن است به ایجاد این حس کمک کند اما حس آرامش بدون اینها هم می تواند در وجود ما شکل بگیرد.آنچه که مهم است دانستن این نکته است که ما چه با عوامل بیرونی و چه بدون آنها می توانیم خوشبختی را با همه وجود ادراک کنیم و به آرامش برسیم.
در دنیایی که استرس و دغدغه و انواع مشکلات اقتصادی و اجتماعی و روحی و جسمی ما را احاطه کرده اند ثروت، قدرت، شهرت و . . . نتوانسته بر مشکلات فائق آید و باری از دوش ما بردارد.چه بسیار انسانهای مشهور یا صاحب ثروت و مقام را دیده ایم که ذره ای آرامش را درک نکردند.با این موارد نتیجه می گیریم آرامش را باید در روح و درون خود جستجو کنیم و در فکر خود آن را ایجاد نماییم.
وقتی به آیات و روایات نگاه می کنیم در یک جمع بندی کلی به این نتیجه می رسیم که همه آنها یک چیز را می گویند و یک هدف را نشانه رفته اند و درصددند ما را به یک مسیر رهنما شوند ؛ آرامش .
در وجود ما تمایلات گوناگونی وجود دارد.گرایشات مختلفی در درون ما گذارده شده است که همگی برای رشد و تکامل ما لازم و برای یک زندگی خوش و با سعادت ضروری است.اگر کمی به نیازها و خواسته های درونی خود نگاه کنیم خواهیم دید که همه برای رسیدن به یک چیز وجود دارد و ما برای اینکه به آن هدف برسیم آن نیازها را برآورده می کنیم.آن چیز هم آرامش است.
خوردن، خوابیدن، تفریح، کار، کسب درآمد، شهرت، پول، مقام، قدرت، شهوت و . . . جمع همه اینها برای این است که می خواهیم برسیم.آرامش اصلی ترین نیاز و نهایت ارضای همه خواهشها است.اگر از بالاتر نگاه کنیم می بینیم که آرامش هدف خلقت است.به این معنی که آدمی خلق شده تا به آرامش برسد.خداوند در قرآن آنجا که بهشت را توصیف می کند در پایان می فرماید : و رضوان من الله اکبر (ورضایت خداوند بالاتر است) این رضایت همان آرامشی است که برای بهشتیان به واسطه اعمالشان ایجاد می شود و به گونه ای زندگی می کنند که رضی الله عنهم و رضوا عنه هستند یعنی هم خداوند متعال از ایشان راضی است و هم آنها از خدایشان راضی اند و نتیجه این رضایت متقابل ایجاد آرامشی است که آنها را در مقام رضوان الهی قرار می دهد و چه آرامشی از این بالاتر می تواند باشد؟!
در وجود آدمی دو گونه گرایش قرار دارد گرایشات روحانی یا ملکوتی و گرایشات حیوانی یا نفسانی(ناسوتی).تمایلات نفسانی برای گذران زندگی و رفع حوایج مادی انسان می باشد و تمایلات روحانی برای رشد روحی و تکامل معنوی و پرواز روح به عالم معنا وضع شده است.پرداختن به هریک از اینها بدون توجه به دیگری نقص در حرکت را بهمراه دارد.پس باید هردو طبیعت انسان یعنی هم طبیعت حیوانی و مادی و هم طبیعت روحانی و معنوی او به موازات یکدیگر رشد کنند.این حالت یعنی تعادل میان گرایشات مادی و معنوی.در سایه این تعادل روحی و جسمی است که دو بال پرواز انسان او را بالا می برد و این تعادل روحی و جسمی حاصل نمی شود مگر با عمل به دستورات خداوند متعال.آنکه ما را خلق کرده و سرشت ما را ایجاد کرده بهتر می داند که در درون ما چه طوفانهایی در جریان است و خود نیز بهتر از هر کسی می داند که چه چیز مایه آسایش و چه چیز سبب تلاطم ما خواهد بود.به همین دلیل دستوراتی داده است تا ما با عمل به آنها در جهت حفظ تعادل روحی و جسمی خود تلاش کنیم تا در نتیجه این تعادل بتوانیم به سوی کمال مطلق پرواز نماییم.همین حفظ تعادل مایه آرامش است به این معنی که اگر بتوانیم تعادل میان قوای روحی و جسمی را بر قرار کنیم آرامش می یابیم و در سایه آرامش بدست آمده بر همه چیز توانا خواهیم بود.این مفهوم از بطن آیات و روایات نیز ادراک می شود.هر دستوری که خداوند حکیم صادر فرموده یا امر است یا نهی.به عبارتی یا ما را به واجبی امر می کند یا از منکری باز می دارد.در هر دو این اوامر و نواهی نتیجه ای است برای اینکه تعادل روحی و جسمی ما حفظ شود.یعنی دستورات خداوند برای حفظ تعادل درونی ما وضع گردیده اگر دقت کنیم می بینیم که هر یک از کارهایی که در دین حرام گردیده به نوعی تعادل و در نتیجه آرامش ما را بر هم می زند.در دین گفته اند دروغ کلید همه بدیها است (الکذب مفتاح کل شر) اگر کسی دروغ بگوید برای آشکار نشدن دروغش همواره در اضطراب و ناراحتی است! فرد دروغگو اولین چیزی که از دست می دهد آرامش است.در مورد گناهان دیگر هم همینطور است.هر گناهی به نوعی بخشی از آرامش را می گیرد.در مقابل، هر کاری که در دین واجب گردیده به منظور رفع ناآرامی ها و تثبیت آرامش در روح و جسم انسان می باشد.لذا می توان نتیجه گرفت که اطاعت از خداوند تعادل روح و جسم را به همراه دارد و آرامش نتیجه این تعادل است.آرامش از یک سو کمال انسان است یعنی انسان در مسیر تکامل روح خود باید در نهایت به آرامش دست یابد و نفسی آرام شود(نفس مطمئنه) و از سوی دیگر همین آرامش موتور حرکت و وسیله ضروری برای حرکت به سوی کمال است.به عبارت روشنتر تا زمانی که آرامش نباشد اراده ای برای حرکت به سمت رشد و تکامل به وجود نخواهد آمد یعنی ابتدا لازم است آدمی میان قوای روحانی و جسمانی خود تعادل برقرار سازد و به آرامش برسد تا در سایه این آرامش حاصله بتواند پرواز کند و اوج بگیرد و یک سیر رو به بالا داشته باشد تا به آرامش حقیقی نیل پیدا کند.تعادل میان قوای نفسانی و روحانی جز با عمل به دستورات دین و مسیری که خداوند حکیم و کریم برای ما تعیین فرموده میسر نخواهد شد. در این مفهوم واجبات تامین کننده آرامش و محرمات عوامل بر هم زننده آرامشند.لذا هر چه که آرامش را به معنای واقعی ایجاد کند برای ما واجب است و هرچه مانع آن باشد حرام خواهد بود.براین اساس مستحب و مکروه نیز به عواملی تعبیر می شوند که جنبه تکمیلی در حفظ تعادل روحی یا اختلال در آرامش دارند.
فردی که گناهی را مرتکب می شود تاثیر ظاهری آن گناه اضطرابی است که در وجودش ایجاد می شود.گناه تعادل روحی او را به هم می زند فرد را دچار استرس می کند مدام در حال مخفی کردن کار بدی است که انجام داده و هر لحظه این نگرانی او را آزار می دهد.پیوسته در نگرانی است تا آنجا که یا از دیگران فاصله می گیرد و تنها با افرادی رابطه برقرار می کند که هم فکر خودش باشند تا بتواند میان آنها احساس آسودگی کند یا به مرور شخصیتی دوگانه پیدا می کند و در محیط های گوناگون به شکل آن محیط در می آید و یا در حالت سوم به طور کل شخصیتی هنجارگریز و ضداجتماعی می یابد.به طور کل می توان گفت در هر یک از این حالات فرد گناهکار آرامش و آسودگی خاطر ندارد.یعنی همان چیزی که به دنبال آن بوده است را از دست می دهد و البته غالبا دیگران یا شرایط اجتماعی را در ایجاد چنین وضعیتی مقصر می داند.
مبحث تئوری آرامش بحث گسترده ای است که تمامی شئون زندگی و مفاهیم اراده شده در دین را می تواند در بر بگیرد و البته هنوز جای کار دقیقتر و مباحثه زیادی دارد که در یک نوشته و چند مطلب ساده نمی گنجد.این حقیر در صدد تطبیق مفاهیم و تعالیم عمیق الهی با این تئوری می باشم و معتقدم در این معنا می توان همه موضوعات دینی را تفسیر کرد و به نگاهی روشنتر، کاربردی تر، عقلانی تر، لطیف تر و قابل پذیرش تر نسبت به مباحث زیبای اسلامی نایل آمد.در این راه امیدوارم خداوند متعال توفیق درک و تعمق روزافزون و همکاری و همفکری دوستان را عطا فرماید تا بتوانیم مجموعه ای کامل و دقیق از مفاهیم و دستورات اسلامی را از منظر تئوری آرامش ارائه کنیم و به کار بندیم.بنابراین از کلیه دوستان و خوانندگان علاقه مند تقاضا می کنم حقیر را از بیان نظرات زیبا و پرفایده خود محروم نسازند.
ادامه دارد . . .